دلنوشته شهید «نعمت نظری» به یاد شهدای جنگ تحمیلی

 لحظه‌های درنگ‌!

ای کاش دمی زیر باران اشک‌های شما می‌ایستادم و نوحه می‌خواندم،‌ای کاش رگبار بهشت بام آلونک دلم را فرو می‌ریخت. لحظه‌های درنگ، دلنوشته شهید «نعمت نظری» به یاد شهدای جنگ تحمیلی است که در ادامه منتشر می‌شود. 

به گزارش نوید شاهد ایلام،  شهید «نعمت نظری» فرزند سهراب چهاردهم تیرماه سال ۱۳۴۵ در روستای بیشه دراز از توابع شهرستان دهلران دیده به جهان گشود، تحصیلاتش را تا دوره متوسطه در دهلران به پایان رساند و با آغاز تهاجم وحشیانه‌ی ارتش بعث به خاک جمهوری اسلامی ایران، براساس احساس وظیفه و لبیک به ندای امام و مقتدایش، حضرت امام خمینی (ره)، روانه‌ی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل گردید.

دلاوری وشجاعت وی درصحنه‌های دفاع مقدس، هنوز سخن محفل و مجلس دوستان و همرزمانش است. وی با شرکت در عملیات‌های بزرگ وکوچک چندین مرحله مجروح شد.
شوق خدمت به میهن اسلامی وتلاش در راه کم کردن آسیب‌های جنگی به هموطنان، باعث شد، با تشکیل و راه اندازی قرارگاه پاکسازی میادین آلوده به مین و مواد منجره، به پاکسازی مناطق آلوده به مین و مواد منفجره به جای مانده از دوران جنگ تحمیلی همت گمارد.
وی که از یادگاران دفاع مقدس بودند سرانجام درحین انجام ماموریت پاکسازی میادین مین منطقه چیلات درجنوب دهلران، یازدهم دی ماه ۱۳۸۹ بر اثر انفجارمین، پس از سال‌ها انتظار، به فیض عظمای شهادت نایل آمد و به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود رسید.

 

دلنوشته / لحظه‌های درنگ...

ازکف نمی‌نهم شما را‌ ای نام‌های شعله‌ور،‌ای آسمان‌های شهید می‌خواهم یادتان رابرتمام رودخانه‌ها بنویسم تاهمه کرانه‌های سرد، عطرصدای گرم شما رابگیرند.‌
می‌خواهم چفیه‌های بغض آلودتان را برگردنه‌های خاموش روزگاربیاویزم‌
می‌خواهم پیراهن خونین تان را بر فرازهمه کبوترخانه‌ها به اهتزاز درآورم‌
می‌خواهم با زورق تابان شما تا جزیره سیب‌ها برانم‌
می‌خواهم دربند دست‌های بی ترنم ودستگیر‌های که جز با دریچه‌های تکراری آشنا نیست نمانم‌
می‌خواهم بر مزار شما خم شوم واز سنگ‌های فاصله شکوه کنم‌ ای کاش آن روز که در رودی از انار به سوی باغ‌های لیموی راز پارو میزدید در ساحل خسته تردید جا نمی‌ماندم.
دریغا من در سحرگاه مکاشفه خواب بودم دریغا پا‌های گناهکارم به قافله ما به کربلا میرویم، نرسید‌ای کاش دمی زیر باران اشک‌های شما می‌ایستادم ونوحه می‌خواندم‌ای کاش رگبار بهشت بام آلونک دلم را فرو میریخت.
اما ردی ازاشک وخاطره بر گرد شهر می‌درخشد، اما آبشار‌های برفگون به احترامتان سکوت کرده‌اند و فانوس‌ها لحظه‌ای پلک بر هم نمی‌زنند...

 

انتهای پیام/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده